چون ز نسیم میشود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد آن عهدشکن نمیکند
حافظ
از چاک زبان مرا نترسان
که برخاستنت از جمله مدتهاست که عادیست
خشککردهای تمام فضا را و محتوا را:
نیستی.
و چاک میخورد این زبان چاک میخورد
در پیچیدن به دور نام تو هر بار
هر بار
که چشم میشورد
و بر دشتهای دیوانه از بهار
میافتد.
No comments:
Post a Comment