چنگِ دهانت را باز کن
ای بنفش تیره
و به اندوهِ انتهای صدایت
بنواز تمام گریختنیهای این تودهی مواج مکرر
که در آن هر چیز شکل مادر خود را دارد
و همه چیز آمادهست
همه چیز آمادهست
تا از گوشهی چشم
سرازیر شود
Sunday, February 23, 2014
Thursday, February 13, 2014
خواستنش
خیره میکند مرا.
راه مرا میرود
کتاب میخوابدم
خوابام میخواند.
خیره میکند مرا.
راه مرا میرود
کتاب میخوابدم
خوابام میخواند.
غلافم میکند و قفل میزند به همه لغات نامربوط
که شکل او نباشند
شکل او نباشم را نمیشود
چهره اخم میکند مرا
تسخیر میکند همه خطوط مستقیم را و خم میکند
که شکل او نباشند
شکل او نباشم را نمیشود
چهره اخم میکند مرا
تسخیر میکند همه خطوط مستقیم را و خم میکند
دست گیر و دار بر پا و همهمه ی تمام اعضا
میپیچاند خردو خمیرم را
و زنجیر.
خواستنش غلاف میکند.
و زنجیر.
خواستنش غلاف میکند.
در بر گرفتنش٬
تن دخیل است
آوارهست
خانه ندارد.
تن دخیل است
آوارهست
خانه ندارد.
Sunday, February 02, 2014
Subscribe to:
Posts (Atom)