Tuesday, January 13, 2015

چیز است

این ستیزه که میکنی سرنیزه هات
تیز است
- گفته باشم -
کش که نمی آید پوست من اما دشوار شده می ریزد
سر نیزه هات و بر سر هر یک آه من برمی خیزد
ای جنگ وانهاده
اسیر در امیدواری خود بالاخره زیباست مگر نیست؟
مستم و هر چه هم بگویم باد هواست
می پرد
می گریزد
من گرفتار و ذهن پاره و دل شرحه و شکل منقطع
خیالت آنکه مجموع کرده ای و افسوس
ای شرح سرگشاده
مشروح وضع من است این شره های روان
که قطره قطره قطره
با حوادث امروز می آمیزد
مجهز کرده ای و از آن توست هر چه اراده کنی بردار بردار
اما چه کنم 
حال من جهانشمول است
خوانده می شود  
می انگیزد
چیز است