برای دنا که گفت: چشم جبران میکند
به هرحیله هم که شده
به هر شکلی
چشم من میشورد
و تو را در خواب میخواهد : میبیند
افسار پلک - دریغا - دام بزرگیست
بر هم مینهم و باز میشود
و این میان تو بگو
شادمانی کجاست؟
آن لحظههای گریز و باز بازگشت
آن لبریزشها آن لرزشها
غیر قابل تحمل است واقعاً که غیر قابل تحمل است
اما ناگفته هم نماند
خواب عجیبیست
و انگار- لعنتی - هر بار شکل جدیدیست
آن حرفهای شگفتی که بین ما رد و بدل میشود.
No comments:
Post a Comment