آن جا،
شکل ِ تمایل
به دوردست ِ مدور
در لبالب ِ منبسط حوض
کـُـن می زد و لال می آمد
صدا که در دلم شور
از آشکار و انکار
از دهشت ِ ندیدن ِ هربار
حیرتِ عمود٬
در لایِ درختانِ آن جا
در لحظه های دور
شکل ِ تمایل
به دوردست ِ مدور
در لبالب ِ منبسط حوض
کـُـن می زد و لال می آمد
صدا که در دلم شور
از آشکار و انکار
از دهشت ِ ندیدن ِ هربار
حیرتِ عمود٬
در لایِ درختانِ آن جا
در لحظه های دور
3 comments:
باز می گردند
دور می گیرند
بالا که می زنند
از میان ِ « تن ِ این خفته ی چند » در من های ماتت
پا می شوند
به دور حوض
شب ها که می افتند
به راه
بیدار می شوند
می خوابند از نو
------------------------------
تو دیونههی؟
تو
دیونههی
----------------------
ماییم که گمانمان این است
در لای درختان آن جا
بهترین چیز شاید
بسیار شاعری دختر.
اصرارت به کلمه بازی نبود شاعرانه تر که نه، شعر تر میشد.
Post a Comment